- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
هـنوز شوق تو بـارانی از غـزل دارد نـسـیم یک سبـد آئـیـنـه در بـغـل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد بـه یـاد چـایـی شـیـریـن کـربـلایـیهـا لبم حـلاوت «احلی من العـسل» دارد چه ساختار قشنگی شکـسته است خدا درون قالب ششگوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بـگـو مـحـبت ما ریـشـه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانهٔ خون که روسـیـاهـی ما نـیـز راه حـل دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین با زبانِ اشکهای بیصدا گـفتم حسین یاد تو شـرط قـبـولی نـمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها آمد از کربوبلا لبیک تا گـفتم حـسین نام زهـرا را شـنـیدم هرکجا گفتم علی نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین کُلُّ أرضٍ کربلا؛ من تازه میفهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو با دلی غـمبار گفتم کـربلا؛ گفتم حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات ماه صفری با سیدالشهدا علیهالسلام
گـفتم حسین و یا حـسیـنش آمد از جانم هر یا حـسیـنم داشت خـیر خـتم قـرآنم تا روضه رفتم روح من را کربلا بردند فـرش حـسیـنـیـهست قـالـی سـلـیـمـانـم از میوۀ جنت مگو با من که یک عمر است طعـم غـذای روضه رفـته زیر دنـدانم او عاشقم شد یا من اول عاشقش گشتم؟ او خواست من را یا که من او را نمیدانم کـشتی سـوار کـشتی امن حـسیـنم من! با جامـۀ مشکـی حـریف چند طـوفـانم از بچـه گی من پـادوی عباس او بودم جارو کش این خانهام کی گفته مهمانم؟ یک خط وصیت میکـنم یاد همه باشد از هرچه غیر از یا حسین گفتم پشیمانم تکلیف عاشـق چیست بوی اربعین آمد دعـوت کن آقـا جـان مرا والله حـیرانم این روزها زینب اسیر کوچه بازار است بانـو زمین افـتاده از داغـش پـریـشـانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
هر گدایی که در این قـافـله حـاتم نشود هر غلامی که به درگاه تو مَحرم نشود ما همه ریـزهخـورِ سفـرۀ الطـافِ توأیم سـایۀ لطفِ حـسـین از سَرِ ما کم نشـود از همان روز ازل نیز به جز ذکر شما رمـزِ مـقـبـولـیتِ تـوبـه، فـراهم نـشـود! جـمع عـشّـاق شما محـفـل خـوبـان باشد خوبتر از تو کسی در همه عالم نشود هرچه گـشتیم در این جمع ندیـدیم چرا؟ غافـلی را که در این مدرسه آدم نشود!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین دست خالی نیستم سرمایهدارم یا حسین چشمهایم عطر شورانگیز روضه میدهد بسکه هر روز از غمت بیاختیارم یا حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
قلب ما از تو غـم عـشـق تـقـاضا دارد چـشم ما نـیـز فـقـط گـریـه تـمـنـا دارد قـدر بال مگـسی گـوهـر اشک غـم تو قـیـمـتی بـیـشـتـر از گـوهـر دریا دارد هر که در بزم عـزای تو قـدم بگـذارد زیر پـایش پـر جـبـریل مـلک را دارد غیر آغوش تو هر جا بروم نا امن است روضهات امنترین جاست که دنیا دارد آی مردم به خـدا تـربت قُـدسی حـسین اثــر بـیـشـتــری از دم عــیــسـی دارد نیستم در پی درمان مگر از دست حسین عـبد هـنگـام بـلا چـشـم بـه مـولا دارد مرگ از زندگی بیتو سزاوارتر است گـذر عـمـر به هـمـراه تـو مـعـنـا دارد پدرم نوکری آموخت به من روحش شاد بـهـتـریـن ارثــیـه را طـایـفـه مـا دارد ظاهرش سرخ و کبود است اگر سینه ما سـنـد نـوکـری مـاسـت که امـضا دارد سر شکستن وسط روضه تو چیز کمیست عاشق از داغ تو گر جان بدهد جا دارد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
غم کیمیاست پس به همه غم نمیدهند بیامتحـان که چـشـمۀ زمـزم نمیدهند باید سکوت کرد و نشست و نگاه کرد این خانـدان به سائل خود کم نمیدهند درهـم خـریـدهانـد گـداهـای خـویش را اما به وقت لـطـف که درهـم نمیدهند وقتی علم به دست اباالفضل بوده است نـابـرده رنج یک نـخ پـرچـم نمیدهند ذکر مدام و اشک و مناجات لازم است مـحـرم نـگـشـته شور محـرم نمیدهند بیگـریـه بر حـسـین نشد تـوبهام قبول تـوبـه نـکـرده اشـک دمـادم نمیدهـند دیـوانـۀ اویـسـم و دنـدان شـکـسـتـنـش بیدرد را که نـعـمـت مـاتـم نمیدهـند
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
با رخصت از خدای تعالی! فقط حسین ما گـم نمـیشـویـم هَـدَیـنـا فقـط حسین سر خـم نـمیکـنـیم به هر قـبـله دروغ دل را نمیدهـیم به هر جا! فقـط حسین بگذار هرکه خواست گدای کسی شود ما را چه کار با دگران ما فقط حسین! صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین گـفـته خود حضرت عیسی فقط حسین خـیلی دعـام کـرده اگر نـوکـرش شدم دارد هـوای سـیـنهزنش را فقط حسین هرکس که خورده بر در بسته فقط حسن هرکس دلش گرفـته ز دنیا فقط حسین شـکــر خـدا کـه خـادم آل پـیــمـبـریـم ما با یکی خـوشـیم خـدایـا فقـط حسین سـرمـایه مـحـبت زهـراسـت دیـن من سـرمـایـه مـحـبـت زهـرا فقـط حـسین امسال جای ما وسط صحن خالی است یک کـربـلا بده به گـداها فقـط! حسین از شـهـر شـام تا بـرسـد باز پـیـش تو یک ذکر گفت زینب کبری، فقط حسین
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
او وجودش همه نور و نَفْس ما ظلمت محض زدهام مِی زِ سبویش همهاش رحمت محض ما فـقـیریم همه محـضر او چون طفـلی که بَرَش نیست پَشیزی، همهاش حیرت محض فَرّ و جاهش به زبان نیست توان، گفتن، لیک خودش از حُسن عطا کرده به ما جرأت محض سر سپردن به سرایش همه دم شیرین است گرچه بینا نَبُوَد دیده بر آن حشمت محض سر ما خاک قدمهاش چه خوش جرأتی است خلوت دم به دم شاه و دمی صحبت محض بوسه بر خاک قدومش هدف عُمر من است بوسه و خواهش عذر و طلب فرصت محض دستها چون به ضریحش برسد شیرین است قلب عشاق بود مملـوِ از حاجت محض حـرمش مـأمن سرگـشـتۀ ناچیزی است که نباشد و نبودست به جز زحمت محض
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
از چشم گـریه مـانَد و از گـریه عزّتش از جــام بــاده مـانَـد و از بــاده لـذّتـش فرمود امام صادق ما روضه جنّت است دنـیـا جـهـنم است بـرو سـمت جـنّـتـش ما را حـسین، بهر خودش انتخاب کرد ایـنجـا کـسـی نـیــامـده الا به دعـوتـش عرفان ناب چیست؟همین گریه بر حسین صدسال فیض ریخته در نیم ساعـتـش! تا زنـدهای به هر نـفـسی یا حسین بگو فـردا میان قـبر تو هـسـتی و حـسرتش یک روز هم شبیه به حُر میخـرد مرا بخـشـیـده میشـویـم هـمه در نهـایـتـش آنـکـس که کـار کـرد بـرای عـزای او حـتـی عــبـادت اسـت دم اسـتـراحـتـش صـد بـار قـهــر کــردم و دنـبــالم آمــده مـانـدم دگر چـکـار کـنـم از خـجـالـتش خـون حـسـیـن قـاطـی کـرب وبـلا شده صد مرده زنده میشود از بوی تربتش جان داشت و به خیمه او حملهور شدند فابک علی الحسین! شکـستـند حرمتش
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است نه فقط شاعر این شعر عزا پوشیدهست! واژههایش همه، همرنگ مُحَرّم شده است ظهر داغیست، عطشریزی روحم گویاست از سرم سایۀ طـوبانـفـسی کم شده است »هر که دارد هوسش» نه! عطشش بسمالله راهِ عشق است و به این قاعده مُلزَم شده است سوگوارانِ شما، مرثـیهخوانِ خـویشاند بیسبب نیست که عالم همه ماتم شده است »من مَلک بودم و فردوس برین» میداند این مَلک شورِ که را داشت که آدم شده است من نه مَـداحـم و نه مـرثـیـهسـازم - امّا سرفراز آنکه به توفانِ شما خم شده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید ما مثل ابـر وارث دریا شدیم و حـیف از بیکران عشق به ما چشم تر رسید هر کس به قدر وسع خود از عشق سهم برد دریا دلی به آب و به آتش شـرر رسید در آب و آتـشـیم که از داغ تـو به مـا چشمی شبیه رود و دلی شعلهور رسید این چـشـمها لـیـاقـت بـاران نـداشـتـند از برکـت حـسین به ما این هنر رسید آغاز کـربلا دل و انجـام آن سر است شاید که با تو قصۀ ما هم به سر رسید ای مهـربانتـرین کم ما را قـبول کـن شاید بـلای عـشق به ما بیـشـتر رسید
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
هرکس که در معامله با دوست غم خرید حتی اگر زیـاد خـریـدهست، کـم خرید قبل از الست بود که ما گریه کن شدیم ما را برای روضۀ خود در عدم خرید اصلا دلـیل خـلـقـت ما نوکـری اوست این شد که در دل هـمۀ ما حـرم خـرید گـفـتـیـم روسـیـاهـی مـا را نـمـیخـرد دیـدیـم از قـضا هـمه را با کـرم خـرید قـیـمـت گـرفـتـه بـود دل رو سـیـاه مـا وقتی حـسـین میـوه گـنـدیـده هم خـرید یک قطره اشک شافع روز قیامت است ما را حسین فـاطـمه با این رقـم خـرید در استکان ساده چرا چای میخوریم؟ بـاید برای مجـلـس او جـام جـم خـریـد خـواهـیم دیـد روز قـیـامت که فـاطـمه یک قوم را به نرخ دو دست قلم خرید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
افـتـاده دست و پـای دلـم، زیر پـای تو احـرام بـسـتـهام به صـفـا و مـنـای تـو آن کعبهای که ساخته شد در حجاز، هم مُحـرم شده است دور سر کـربلای تو رکن عـراقی حـرمت سمت مکه است افـلاک در زیارت صحـن و سرای تو رکن یـمـانی حـرمـت سـمـت عـلـقـمـه از تـل زیـنــبـیـه شــدم مــبــتــلای تـو زمزم دخیل بسته به دست فرات و مشک واجب شده است حکم عطش با دعای تو میقـات و مشعر و عـرفاتم فـقط همین! یک اربـعـین پـیاده؛ سـوی نـیـنوای تو آن دم قبول میشود این حج، که در حرم با ذکـر یا حـسـیـن! بـمـیـرم، بـرای تو پر میکشد به حُرمت تو فطرس ملک وقتی شده است مرهم زخمش دوای تو کی میرسی غـریب مدیـنه به کـربلا؟ پُر میشـود زمانه ز حـال و هـوای تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
داغ تو بر سیـنۀ ما رنگ ماتم میکشد حـنـجـره از مـاتـمت آهِ دمـادم میکـشد روز و شب گریهکنت هستیم ما تا زندهایم بر جراحتهای تو اشک است مرهم میکشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
عـمـریست عـبـد این درم الحـمدلله در خـیـمـههـایـت نـوکـرم الـحـمد لله مادر مرا با شیر روضه پرورش داد رحـمـت بـه شـیـر مـادرم الـحـمـدلله از کودکی تا سن پیری سقـف هیأت شـد ســایــۀ بــالا ســرم الــحــمـدلله حالدلم با یاحسین روضه خوب است بـا تـو هـمـیـشـه بـهــتـرم الـحـمـدلله این روضه رفتن سجدههای شکر دارد ای رازق چــشــم تــرم الــحــمــدلله من شادیام را میفروشم هر محرم با آن غـمـت را مـیخـرم الـحـمـدلله بالی شـکـسـته دارم و با بال روضه تـا عـرش اعـلـی مـیپـرم الـحـمدلله با سینهزنهای شما یک عـمـر گفتم وا اکـبـرم، وا اصـغــرم الـحــمـدالله
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
نـام تـو اذانیست که از روی مـنــاره انـداخـتـه در سـیـنـۀ مـا شـورِ دوبـاره لـب تر نـکـنی نیز فـدایـی تو هـسـتـیم عــشــاق نـدارنـد نــیــازی بـه اشــاره رازیست در این آتش عشق تو، وگرنه ایـنگـونه نـمـیزد به دل خـلـق شراره عمریست که با روضه انیسیم و دل ما هرگـز نـرود جـای دگـر در پی چـاره این دوریِ از کرب و بلا چند صباحیست انـداخـتـه دیـگـر نـفـسـم را به شـمـاره سـرگـرم مناجـات شدی در دل گـودال تا اینکـه جـهـان را بکـشانی به نظاره ای یـوسف زینب! که دریـدنـد تنت را زیـنب چـه کـنـد با غـم پـیـراهـن پـاره
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
اگـر مرا نـظـر لـطـفـت انـتخـاب کـند مـرا که ذرّهام عـشـق تـو آفـتـاب کـند چه راحت است عروج شکسته بالانت چـرا که بـا تـو خـدا آه را ثـواب کـنـد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
کدام خاک شبیه زمین کرب و بلاست؟ کدام روزِ دگر مثل روز عاشوراست؟ در این زمـانـۀ درد آفـریـنِ غـم پـرور کدام خاک به جز تربت حسین شفاست؟ شـبـیه گـنـبـد نـورانیاش مگـر داریـم؟ به زیر قـبّه بیا، تُـقـبَـلُ الـدعا اینجـاست مـقـام زائـر او را چگـونه وصف کـنم که حسرت همه در روز محشر کبراست چنان لـبالـبـم از شوق کـربـلای حسین که جان اگر بسپارم در این طریق رواست همیشه عـشق زیـارت به سـیـنهام بوده هزار شکر که خیر مرا خدا میخواست اگر صدا زده هل من معین امام حسین به فکر یاری خود نیست فکر یاری ماست نـمـانـد نــام یــزیـد و یــزیــدیــان امــا نگـاه کـن همه جا نـام سـید الشهـداست گـذشـته است اگر سـالهای پـی در پی ولی هنوز عـلمهای عـشق پا برجـاست ولی هـنوز حسین و مسیر او باقیست مسیر عالـم و آدم اگر به سوی فـناست گـنـاهـکـار تـرینم ولی به روز حـساب حساب گریهکن روضه از بقیه جداست به هر بـهـانه بـرای حـسـین میبـاریـم که گریه یاری غمهای مادرش زهراست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دنــیـای بـیتـو رنـگ آسـایـش نـدارد این زنـدگی بیعـشق تو ارزش ندارد ما را مران از خانهات چون هیچ جایی انــدازه ایـن خـــانــه آرامــش نــدارد حُب تو شرط بخـشش اهل گـناه است بـیـچـاره آنـکـه بـاب آمــرزش نـدارد جز در عزای تو که اندوهی عظیم است چـشــم تــرم انـگـیــزه بــارش نـدارد بـدجـور دلـتـنـگ غـروب کـربـلائـیـم گریهکنت غیر از همین خواهش ندارد این زندگی بیعشق تو همزاد مرگ است بیعـشق تو این زنـدگی ارزش ندارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخـورد دشمنت اما جُـوِی ز گـندم ری سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی سری که بر سرِ نی شد به جرم حقطلبی سرت شریفترین سجدهگاهِ باران است سـرت امـانتِ سنگـینِ روزگاران است منـم مسافـر بیزاد و بـرگ و بیتوشه سلامِ من به تو، ای قـبلهگـاهِ ششگوشه ســلام وارث آدم، ســلام وارث نـــور سلام مصحف و تورات و انجیل و زبور سـلام مـا بـه تـو ای پـادشـاه درویـشان چه میکـنند ببـین با تو این کجاندیـشان تو آبـروی شـرف، آبـروی مرگ شدی کتاب وحی تو بودی و برگ برگ شدی تو در عراقی و رو کردهای به سمت حجاز مـیان مـعـرکه هـم ایـستـادهای به نـماز بخـوان که دل به نـوایی دگر نـمیبـندم که خـورده تـیر غـمـت بر دوازده بـندم چه بـا مـرام شـمـا کـردهانـد بـیدیـنـان هـزار بـار تو را سـر بـریـدهانـد اینـان چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن حـبـابوار، یــزیــدانـه زنـدگـی کـردن حسین گـفتن و دل باختن به خویِ یزید بدا به غـیرت ما کـوفـیانِ عـصر جدید چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن مـدام بـردۀ تـزویـر و زور و زر بودن چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال حسین گفتن و.. آتش زدن به بیتالمال حسین، کـوفی پیـمـانشکـن نمیخواهد حـسـین، سـیـنهزنِ راهـزن نمیخـواهد حسین را، ز مرامش شناختن هنر است حسین دیگری از نو نساختن هنر است » بزرگ فلـسفۀ قـتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است« »نـماز شـام غـریـبان چو گریه آغـازم به مـویـههای غـریبـانه قـصه پردازم« سلام، کوهِ غـم و کوهِ صبر و کـوهِ بلا سـلام، حــنـجـرۀ بـیبـدیـل کـربو بـلا تو با مـرامِ حـسینی میان کـوفه و شـام بنـای ظـلـم فـرو ریـخـتی به تـیغ کـلام بگو به ما که به گوشَت مگر چه خواند حسین بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین بگو که گفت من این راه را به سر رفتم به پـایبـوسیِ این راهِ پُـر خـطـر رفـتم تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکیست مراممان که یکی رسم و راهمان که یکیست بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب! بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب بخـوان که دود شود دودمـان دشمن تو بنای جـور بلرزد ز خـطبه خـواندن تو نـبـیـنـمـت که اسـیـر حـرامـیـان بـاشی اسیـر فـتـنه و نـیـرنگ شـامـیان بـاشی که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادیست اسارت است که سنگِ بنای آزادیست سلام ما به اسـارت، سلام ما به دمشق ســلام مـا بـه پـیـامآورِ قــبـیـلـۀ عـشـق ببـین نشـسته به خون، مقـتل لهـوفیِ ما گرفـته رنگِ فـغـان نامههـای کوفیِ ما شرابِ نور که هشیار و مست خورده تویی که گفته است که کشتی شکستخورده تویی سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخـورد دشمنت اما جُـوِی ز گـندم ری
: امتیاز
|